باز هم خواب ریاضی دیده ام خواب خطهای موازی دیده ام
خواب دیدم می خوانم ایگرگ زگوند خنجر دیفرانسیل هم گشته کند
از سر هر جای گشتی میپرم دامن هر اتحادی می درم
دست و پای بازه ها را بسته ام از کمند منحنی ها رسته ام
شیب هر خط را به تندی می دوم گوش هر ایگرگ و شئ را می جوم
گاه در زندان قدر مطلقم گاه اسیر زلف حد و مشتقم
گاه خط ها را موازی می کنم با توانها نقطه ها بازی می کنم
لشگری تمرین دارم بی شمار تیمی از فرمول دارم در کنار
ناگهان دیدم توابع مرده اند پاره خط نقطه ها پژمرده اند
کاروان جذر ها کوچیده است استخوان کسرها پوسیده است
از لگ و بسط و نپر آثار نیست ردپایی از خط و بردار نیست
هیچکس را زین مصیبت غم نبود صفر صفرم هم دگر مبهم نبود
آری آری خواب افسون می کند عقده را از سینه بیرون می کند
مردم از این ایکس و ایگرگ داد داد روز های بی ریاضی یاد باد.
نظرات شما عزیزان:
mahsa
ساعت18:05---9 آذر 1390
حدیث من خودم یه شیمی الی دارم که استادمون اشکمونو در اورده
حدیث
ساعت19:53---8 آذر 1390
بخند مهسا جان! آب از سرت گذشته وگرنه تو هم گریه میکردی.
zahra
ساعت13:15---8 آذر 1390
mer30 malihe jun FERESTANDE
ehsan
ساعت20:09---7 آذر 1390
damet garm mamad bahal bood va tnx to ferestande
mahsa
ساعت10:11---7 آذر 1390
ملیحه جون مثل اینکه ریاضی خوابو ازت گرفته
|